جک
 

حیف نون عینک دودی می زنه می ره از خونه بیرون بعد پسرشو می بینه می زنه تو گوشش. می گه تو این وقت شب بیرون چی کارمی کنی؟
پسره می گه بابا شب نیست، عینکتو بردار. 
 

 

 
حیف نون عینکشو بر می داره دوباره می زنه زیر گوش پسره. می گه تو از دیشب تا حالا اینجا چه کار می کردی؟
 


نويسنده : ali


جک

آن چیزی را که برای خود نمی پسندی

ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺗﻮﻟﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ، ﯾﺎ ﻓﺎﻣﯿﻞ بده بهش


نويسنده : ali


جک

یه روز یه عنكبوت قرص اكس می خوره پتو میبافه


نويسنده : ali


جک

ارو میره خواستگاری. ازش می پرسن چه كاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدكی گوسفند دارم!


نويسنده : ali


جک

اختلاف طبقاتی داره بیداد میکنه

فاصله واحد ما با دختر همسایمون که نباید 6 طبقه باشه

فوق فوقش 1 طبقه


نويسنده : ali


جک

آقا چه جوریه که همیشه «الان» وقتش نیست؟


نويسنده : ali


جک

اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است كه ازدواج كرده‌اند و به قدری یكدیگر را دوست دارند كه آدم فكر می‌كند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است!


نويسنده : ali


جک

حیف نون داشت گریه می کرد. باباش پرسید چی شده؟گفت: عاشق شدم!باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟گفت: هر کسی که شما صلاح بدونی!


نويسنده : ali


جک

حیف نون با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل كردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال.

 


نويسنده : ali


جک

به سلامتی مردان انجلس که سگ همراه خودشون بردن اما زن نبردن...


نويسنده : ali